سوگنامه حسینی؛


قلم تاب نوشتن آنچه در لحظات پایانی بر حسین گذشت را ندارد و قلب و فکری که مملو از عشق و ارادت به حسین است ،تاب تحمل و ترسیم آن همه مظلومیت را. اما چه می کشد آن که قرنهاست شب و روز این صحنه ها در مقابل دیدگانش مجسم می شود...
تاریخ انتشار: ۰۲ آبان ۱۳۹۴ - ۱۵:۵۷
کد خبر: ۱۶۵۹۵
«ذوالجناح دور میدان می چرخد و حسین مبارز می طلبد. اما کسی جرأت نزدیک شدن به او را ندارد. می دانند که جلوتر بیایند ، مثل بقیه دلاوران شامی و عرب تاب مقاومت در برابر فرزند شیر خدا را نخواهند داشت و حسین با ضربت شمشیری کارشان را یکسره خواهد کرد.

حسینی که که تمام یارانش ، فرزندانش ، برادرانش را از دست داده ، تشنه و عرق ریزان اما همچون شیر می غرد و همآورد می طلبد.

دستشان به شمشیر نمی رود ، اما نیزه و سنگ و کلوخ است که حواله ی وجود نازنینش می کنند.
  
انگار علی علیه السلام زنده شده و آنها با پرتاب هر سنگ و نیزه ای انتقام خون پدران مشرک و کافر و منافقشان را از او می گیرند.

تن حسین زخمی است و قلبش صد پاره.

تشنگی امانش را بریده و تصور اسارات اهل حرم بعد از شهادتش ، آرامشش را.

آن قدر تیر بر پیکرش نشسته که زره دیده نمی شود. او تیر و سنگ می خورد و لا حول ولا قوه الا بالله می گوید.
بی خوابی شبانه ، تشنگی و بسیاری جنگیدن، فراوانی جراحتها و نگرانی از کودکان و اهل حرم ، رمقش را برده. دنیا را همچون دود می بیند، اما همچنان شمشیر می زند و مبارز می طلبد.

لحظه ی وداع از دنیا و وصال الهی رسیده.به سمت خیمه ها می آید و با صدای از رمق افتاده فریاد می زند: یا زینب، یا ام کلثوم یا سکینه، یا رقیه یا فاطمة علیکن منی السلام

و این یعنی خداحافظ برای همیشه....

اهل حرم نالان و گریان دورش را می گیرند. زینب، ام کلثوم، سکینه که گریان خود را در آغوش پدر می اندازد . رباب دورتر ایستاده و آرام ناله می کند.

دیدن سرتاپای خونین حسین و خون های دلمه بسته و خشک شده بر سر و رو و پیکر او ، امیدشان را ناامید کرده. و باید دل بکنند از حسینی که آخرین یادگار آل عباست.

اما مگر می شود از عظمتی که تمام وجودش الهی و مملو از مهربانی و پاکی است، دل کند....

حسین به خدایشان می سپارد و صبر زینب را به یادش می آورد.

زینب به برادر قول داده آن قدر صبوری کند که صبر در مقابلش کرنش کند و حسین می داند که زینب بنت علی کار ناتمام او را در احیای دین جدشان محمد ص به سرانجام خواهد رساند.

سپاه دشمن فریاد می زند که : از گرما هلاک شدیم.

به میدان بیا تا کار را تمام کنیم... لشکر یزید برای ریختن خونش لحظه شماری می کنند .

بانوان و کودکان را به خدای زینب می سپارد و خسته و بی رمق به سمت ذوالجناح می رود ، در حالیکه که زیر لب می گوید: بد مردمی بودید و با عترت رسول خدا بد کردید....»

* * *

قلم تاب نوشتن آنچه در لحظات پایانی بر حسین گذشت را ندارد و قلب و فکری که مملو از عشق و ارادت به حسین است ،تاب تحمل و ترسیم آن همه مظلومیت را . 

اما چه می کشد آن که قرنهاست شب و روز این صحنه ها در مقابل دیدگانش مجسم می شود...

آجرک الله یا صاحب الزمان (عج)

روزشمار محرم/ عاشورا
شهادت مظلومانه امام حسین علیه السلام و یاران ایشان

غارت خیمه های کاروان حسینی به دست سربازان یزید

اسارت اهل حرم(۱)

روضه امام مهدی (عج) برای امام حسین علیه السلام

اگرچه زمانه مرابه تأخیر انداخت، ومُقدَّرات الهى مرا ازیارىِ تو بازداشت، ونبودم تابا آنانکه باتو جنگیدند بجنگم، و باکسانی که باتو اظهاردشمنى کردند،خصومت نمایم، (درعوض)صبح و شام برتومویه می کنم، و به جاى اشک براى توخون گریه می کنم، ازروى حسرت وتأسّف وافسوس برمصیبت هائى که برتو واردشد، تاجائى که ازفرط اندوهِ مصیبت، و غم و غصّه شدّتِ حزن جان سپارم،

...دشمنان از همه طرف به تو هجوم آوردند، و تورا به سبب زخم ها و جراحتها ناتوان نمودند، و راه خلاص ورفتن برتو بستند، تاآنکه هیچ یاورى برایت نماند، ولى توحسابگر(عمل خویش براى خدا)و صبوربودى،اززنان وفرزندانت دفاع وحمایت می نمودى، تاآنکه تورا از اسبِ سوارى ات سرنگون نمودند،پس بابدن مجروح برزمین سقوط کردى، درحالی که اسبها تورابا سُم هاى خویش کوبیدند،وسرکشان باشمشیرهاى تیزِشان برفرازت شدند، پیشانىِ تو به عرقِ مرگ مرطوب شد،و دستانِ چپ و راستت به باز و بسته شدن در حرکت بود ، پس گوشـه نظرى به جانب خِیام و حَرَمَت گرداندى، در حالی که از زنان و فرزندانت(روگردانده)به خویش مشـغول بودى ، اسبِ سوارى ات با حال نفرت شتافت ، شیـهه کشان و گریـان، به جانبِ خیمه ها رو نمود ، پس چون بانوانِ حَرَم اسبِ تیز پاى تو را خوار و زبون دیدند، و زینِ تورابراو واژگونه یافتند، ازپسِ پرده ها(ىِ خیمه) خارج شدند، وبه صداى بلندشیون می زدند،وازاوجِ عزّت به حضیض ذلّت درافتاده بودند،وبه سوىِ قتلگاه تو مى شتافتند، درهمان حال شِمرِملعون برسینه مبارکت نشسته، وشمشیرخویش رابرگلـویت سیراب می نمود. 

بادستى مَحاسنِ شریفت را درمُشت می فشرد،(وبادست دیگر)باتیغِ آخته اش سراز بدنت جدامى کرد، تمامِ اعضاوحواسّت ازحرکت ایستاد، نَفَسهاىِ مبارکت درسینه پنهان شد ، وسرِمقدّست برنیزه بالارفت، اهل و عیالت چون بردِگان به اسیرى رفتند، ودرغُل وزنجیرآهنین برفرازجهازِشتران دربندشدند، گرماى (آفتابِ) نیمروز چهره هاشان مى سوزاند ، درصحراها وبیابانها کشیده می شدند، دستانشان به گَردَنهازنجیرشده،درمیان بازارها گردانده می شدند، ای واى براین سرکشان گناهکار!،چه اینکه باکُشتنِ تواسلام را کُشتند، نمازوروزه(خدا)رابدون یاوررهانمودند، وسُنّتهاواحکام(دین) راازبین برده شکستند، پایه هاىِ ایمان را منهدم نمودند، و آیاتِ قرآن را تحریف کرده، در (وادىِ)جنایت وعداوت پیش تاختند، ... پس(از شنیدنِ این خبر) رسول خدا مضطرب وپریشان گردید، و قلبِ هراسناکَش بگریست، وفرشتگان وانبیاء (بخاطـر مصیبتِ تو) او راتسلـیت وتعـزیت گفـتند،و مادرت زهـراء (ازانـدوهِ مصیبـتِ تو) دردنـاک شد ، و دستـه هاىِ ملائکه مقـرّبین در آمد و شد بودند، پـدرت امیرمؤمنـان راتعزیت می گفتند، مجالسِ ماتم وسوگوارى براىِ تو در اعلاعلیین برپا شد، و حورالعین به جهت تو به سر و صورت زدند،(در عزاىِ تو) آسمان و ساکنانش، بهشت ها و نگـهبانانش، کوه ها و کوهپایه ها، دریا ها و ماهیانش، شهرمکّه و پایه هایش، فردوس ها و جوانانش، خانه کعبه و مقام ابراهیم، و مشعرالحرام ، و حلّ و حَرَم جملـگى گریستند.

بار خدایا! به حُرمتِ این مکـانِ رفـیع ، بر محمّد و آلِ او رحـمت فرست ، و مرا در زمره آنان محـشور فرما(۲)

عدد لشگریان امام و آراء در آن
مرحوم سید در لهوف می فرماید: از امام باقر علیه السلام مروی است که عدد لشگر امام حسین علیه السلام چهل و پنج سوار و یکصد پیاده بوده.مشهور از ارباب تاریخ گفته اند: تعداد سپاه آن جناب سی و دو سوار و چهل پیاده بودند.برخی دیگر گفته اند تعداد سپاه آن حضرت مجموعا هفتاد و دو نفر بوده چنانچه جمعی دیگر تعداد آنها را هشتاد و چهار نفر گفته اند.و در روایتی که برخی نقل کرده اند آمده است که تعداد لشگر امام علیه السلام نود و دو سوار و هشتاد و دو پیاده بوده است.(۳).

اسامی بنی هاشم و منسوبین امام
الف: نه نفر که جملگی برادر امام علیه السلام بوده و اسامی مبارکشان عبارت است از:۱- عباس معروف به حضرت ابوالفضل و قمر بنی هاشم۲- عثمان ۳- جعفر - عبدالله ۵- محمد اصغر ۶- عمر ملقب به اطرف۷- عون ۸- ابوبکر ۹- محمد اوسط

ب: چهار تن از اولاد و فرزندان خود امام علیه السلام که اسامی شریفشان عبارت است از:۱- حضرت علی بن الحسین علیه السلام معروف به زین العابدین و سجاد۲- حضرت علی اکبر ۳- حضرت علی اصغر - حضرت عبدالله 

ج: دوازده نفر که جملگی فرزندان امام حسن مجتبی بوده و اسامی مبارکشان عبارت است از:۱-حسن بن الحسن معروف به حسن مثنی۲- عمرو ۳- قاسم ۴- عبدالله ۵- احمد ۶- محمد ۷- جعفر ۸- ابوبکر ۹- حسین ملقب به اثرم۱۰- طلحة ۱۱- زید ۱۲- عبدالرحمن 

د: چهار ده تن از عموزادگان امام علیه السلام که اسامی شریفشان عبارتست از:۱- عون اکبر بن عبدالله بن جفعر بن ابیطالب۲- محمد بن عبدالله بن جعفر بن ابیطالب۳- عون بن جعفر بن ابیطالب۴- قاسم بن محمد بن جعفر بن ابیطالب۵- عبیدالله بن عبدالله بن جعفر بن ابیطالب۶- جعفر بن عقیل بن ابیطالب۷- عبدالرحمن بن عقیل بن ابیطالب۸- عبدالله بن مسلم بن عقیل۹- محمد بن مسلم بن عقیل۱۰- محمد بن ابی سعید بن عقیل۱۱- عبدالله اصغر بن عقیل۱۲- موسی بن عقیل بن ابیطالب۱۳- علی بن عقیل بن ابیطالب۱۴- احمد بن عقیل بن ابیطالب بنابراین تعداد بنی هاشم و منسوبین امام علیه السلام که در کربلاء حضور داشتند ۳۹ نفر بوده که تمام آنها در روز عاشوراء شهید شدند باستثناء حضرت امام زین العابدین علیه السلام

اسامی یاوران حضرت از غیر بنی هاشم
اصحاب و یاوران حضرت را برخی از اهل تحقیق استقصاء کرده و گفته اند تعدادشان ۹۵ نفر بوده و اسامی ایشان عبارت است از:۱- نعیم بن العجلان۲- عمران بن کعب بن مالک اشجعی۳- حنظلة بن عمرو شیبانی۴- قاسط بن زهیر۵- سواد بن ابی عمیر۶- کنانة بن عتیق۷- ضرغامة بن مالک۸- مجمع بن عبدالله العائذی۹- جبلة بن علی شیبانی۱۰- عبدالرحمن بن عبدالله۱۱- عمرو بن عبدالله۱۲- کرش بن زهیر الثعلبی۱۳- عمرو بن کعب الانصاری۱۴- عبدالله الغفاری۱۵- عبدالرحمن بن عروة الغفاری۱۶- عمار بن حسان طائی۱۷- زاهد مولی عمرو الخزاعی۱۸- اسلم بن کثیر الازدی۱۹- عبدالله بن ثبیت۲۰- عبیدالله بن ثبیت العبسی۲۱- عمرو بن ضبیعه۲۲- قیس بن منبه۲۳- مسعود بن حجاج۲۴- عمار بن ابی سلامة الهمدانی۲۵- عامر بن مسلم۲۶- سیف بن مالک۲۷- زهیر بن بشیر الخثعمی ۲۸- حیان بن الحرث۲۹- زهیر بن سلیم۳۰- ضحاک بن عبدالله۳۱- خزیمة بن عمرو الکوفی۳۲- عقبة بن سمعان۳۳- عبدالرحمن الارحبی ۳۴- حلاسی بن عمرو الراسبی۳۵- بریر بن خضیر الهمدانی۳۶- زهیر بن حسان الاسدی۳۷- وهب بن عبدالله الکلبی۳۸- وقاص بن عبید۳۹- شریح بن عبید۴۰- عبدالله بن زید البصری۴۱- عبیدالله بن زید البصری۴۲- عمرو بن خالد الازدی۴۳- سعد بن حنظله تمیمی ۴۴- عمرو بن عبدالله مذحجی۴۵- نافع بن هلال بجلی۴۶- هلال بن نافع۴۷- مسلم بن عوسجه اسدی۴۸- عمر بن قرطة انصاری۴۹- انیس بن معقل اصبحی۵۰- علی بن مظاهر اسدی۵۱- حبیب بن مظاهر اسدی۵۲- یحیی بن کثیر انصاری۵۳- طرماح بن عدی۵۴- مالک بن دودان۵۵- هند بن ابی هند۵۶- ابوتمامه صیداوی۵۷- سعید بن عبدالله حنفی۵۸- سعید بن عبدالله یربی۵۹- عمرو بن خالد صیداوی۶۰- حنظلة بن سعد شامی ۶۱- سوید بن عمرو بن ابی المطاع الجعفی۶۲- حجاج بن مسروق۶۳- یحیی بن سلیم المازنی۶۴- قرة بن ابی قرة الغفاری۶۵- مالک بن انس المالکی۶۶- ابراهیم بن حصین اسدی۶۷- جنادة بن حارث انصاری۶۸- عمرو بن جناده۶۹- معلی بن معلی۷۰- معلی بن حنظلة الغفاری۷۱- عبدالرحمن بن عروه۷۲- عابس بن شبیب شاکری۷۳- شوذب غلام عابس۷۴- یزید بن شعشاء۷۵- ابوعمرو نهشلی۷۶- یزید مهاجر۷۷- احمد بن محمد هاشمی ۷۸- زهیر بن قین بجلی۷۹- حر بن یزید ریاحی۸۰- مصعب بن یزید ریاحی۸۱- علی بن حر۸۲- غلام حر۸۳- مرد سیاح صاحب کشکول آب۸۴- جوان نصرانی 

مؤلف گوید:حر و برادرش مصعب و پسرش علی و غلامش هر چهار نفر در روز عاشوراء به سپاه امام علیه السلام ملحق شدند و دو نفر دیگر یعنی مرد سیاح و جوان نصرانی بعد از ظهر عاشوراء به جمع شهیدان باوفاء ملحق گردیدند و ده نفر دیگر که جملگی از غلامان امیرالمؤمنین علیه السلام بودند که حضرت آزادشان کرده بودند، اسامی آنها عبارتست از:۸۵- سعد غلام۸۶- نصر غلام۸۷- غارب غلام۸۸- منهج غلام۸۹- محمد بن مقداد غلام۹۰- عبدالرحمن بن ابی دجاجه۹۱- قیس بن ربیع۹۲- اشعث بن سعد۹۳- عنطمه غلام۹۴- غلام ترکیک نفر دیگر در صف شهداء بود و آن «جون» غلام ابی ذر می باشد پس مجموع اصحاب و یاران از غیر بنی هاشم ۹۵ نفر بودند.(۴)

غارت خیمه ها پس از شهادت امام علیه السلام به روایت فاطمه بنت الحسین
عبدالله، پسر حسن مثنی، از مادرش، فاطمه، دختر امام حسین علیه السلام، نقل می کند که: «انبوه غارتگران به خیمه های ما وارد شدند. من دختری خردسال بودم که در پاهایم دو خلخال از طلا داشتم، مردی، با گریه آن دو خلخال را از پاهایم می کند! گفتم: ای دشمن خدا: برای چه می گریی؟ گفت: چگونه گریه نکنم که دختر رسول خدا را غارت می کنم! گفتم: غارتم نکن. گفت:می ترسم دیگری بیاید و آن را بردارد.»فاطمه، بنت الحسین، گوید: «هر چه در خیمه ها بود، به تاراج بردند، تا آن جا که چادرها را از دوش ما برداشتند.»(۵)

منابع:
۱- مقتل شیخ صدوق ص ۱۳۸، مقتل الشمس، ترجمه مقتل لهوف ، مقتل شیخ مفید ؛الارشاد، مقتل مقرم، مقتل ابی مخنف و...
۲- بخشی از زیارت ناحیه مقدسه
۳-مقتل از مدینه تا مدینه ،جواد ذهنی تهرانی ص۴۳۵
۴- همان، قصه کربلا ، علی نظری منفرد
۵- مقتل شیخ صدوق ص۱۷۶
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد